سوسک

 دویدم و دویدم/ به قلکم رسیدم/ زدم اونو شکستم/ تا پول بیاد به دستم/ هیچی نبود تو قلک/ به جز یه سوسک کوچک/ سوسکه بگم چیکار کرد؟/ ترسید و زود فرار کرد/ خونه ی اون خراب شد/ دلم واسش کباب شد/ دویدم و دویدم/ رفتم برای سوسکه/ قلک نو خریدم...

این توصیه ها فقط برای خنده است..

هرگز درعالم واقعیت به هیچ موجود زنده ای چنین توصیه های عجیب و غریبی نمی کنند و هیچ آدم عاقلی همچین کار هایی نمی کنه...

از کنه ای که نیشتون زده دیه بگیرید!

شونه های مگس هایی که تازه روی دست و صورتتون نشستن رو بمالین تا خستگیشون در بره!

وقتی قایق موتوریتون وسط دریا خاموش کرد پیاده بشین هلش بدین!

بلالی رو که دونه هاش کجه ببرین ارتدنسی!

به گل مصنوعی روی میزتون به زورآب بدین تا بخوره!

گوشی موبایلتون رو با سنجاق قفلی به پاچه ی شلوارتون وصل کنید!

با هندوانه یه قل دوقل بازی کنید!

سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه!

توی باک بنزین ماشینتون چای بریزید تا خستگیش در بره!

وسط دعوا با دماغ بزنید تو مشت طرف مقابل!

روز بازی پرسپولیس با استقلال وسط تماشاچی ها بشینین و با صدای بلند شموشک نوشهر رو تشویق کنید!

به گدای سر خیابون به جای پول آدرس مراکز کاریابی رو بدین!

توی تنگ ماهی قرمز یه کیسه نمک خالی کنید تا آب شور بشه و ماهیتون فکر کنه تو دریاست!

ورژن جدید یه توپ دارم قلقلیه...

سلام بچه ها...

این پست رو حتما بخونید..خیلی جالبه...

بخونیداااااا…

یه توپ دارم قلقلیه "پ ن پ" می خواستی مکعب مستطیل باشه!

سرخ و سفید و آبی"پ ن پ" زیتونی و نقره ای و سبز یشمیه!

می زنم زمین هوا میره"پ ن پ" زمینو سوراخ می کنه می ره تو زیر زمین بغل دبه ترشی!

نمی دونم تا کجا می ره"پ ن پ" بنده خط کشم می دونم دقیقا کجا می ره!

من این توپو نداشتم"پ ن پ" داشتی!الان داری الکی خاطره تعریف می کنی!

مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد"پ ن پ" می خواستی بخوابونه در گوشت!

یه توپ قلقلی داد"پ ن پ" می خواستی تو این گرونی سویچ لکسوز بهت بده!

جلب بود؟؟؟؟؟؟

ماشالا به ایرانیا!!!(2)

فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!
***
فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)! 
***
فقط در تهران که مردم شمال شهردر سال 2011میلادی و مردم جنوب شهر در سال 70 هجری قمری زندگی میکنن!
***
تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!
***
اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!

ماشالا به ایرانیا!!!

فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه,
بعد ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه 
***
فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین ارایشگر!
***
فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن 

***

فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!


فقط نگاه کنین ایرانیا چه قابلیت هایی دارن؟!

جووووک

جوووووک



سلام !یه سری جوک گلچین کردم و گذاشتم تا بخونید...


پس بخونیدشون

ادامه مطلب ...

مُردن....

کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!

برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟

تا دانشجو نشی نمی فهمی.....

قانون پایستگی واحد:واحد ها نه از بین می روند و نه پاس می شوند بلکه از ترمی به ترم دیگر انتقال می یابند!

شب امتحان:شبی که در آن نسکافه و قهوه از والیوم ده هم خواب آور تر می شود....شب راه رفتن کلمات بر روی سلسله ی اعصاب محیطی و مرکزی دانشجو!

دانشجویان ساکن خوابگاه:جنگجویان کوهستان!

خانواده دانشجو:بینوایان!

انتخاب درس افتاده:زخم کهنه!

اولین امتحان:جدال با سرنوشت!

مراقبان امتحان:سایه عقاب!

تقلب:عملیات سری!

استاد راهنما:گمشده!

التماس برای نمره:اشک تمساح!

کتابخانه دانشگاه:خانه عنکبوت(به استثنای دانشگاه های علوم پزشکی)!

ترم آخر:بوی خوش زندگی!

تسویه حساب:خط پایان!

حرف دل...

یه چند وقتی بود تو فکرش بودم !

هر بار می خواستم بهش حرفمو بزنم اما نمی شد !

می خواستم که بهش بگم که چه حسی دارم !

می خواستم بهش بگم در موردش چه فکری می کنم !

برام خیلی مهم بود که اونم بدونه !

ولی جراتشو  نداشتم !اگه از دستم شاکی بشه چی؟

اگه فکر بدی بکنه چی؟

نه!

من باید بیشتر از اینا طاقت داشته باشم !

باید بتونم تحمل داشته باشم !

بالاخره یه موقعی خودش می فهمه !ولی اگه نفهمید چی؟

نمی دونم....همش این افکار آزارم می ده!

اگه حرفمو بهش نمی زدم دردم آروم نمی شد !

آخر سر تصمیمو گرفتم !

هر چه باداباد!بالاتر از سیاهی رنگی نیست !

آهسته سرم رو به طرف سرش نزدیک کردم و در گوشش به آرومی گفتم:

<<آقا می شه پاتون رو از روی کفشم بردارید؟>>